سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زهد و ساده زیستی و آثار آن بر روابط خانوادگی

انسان در طول زندگی با انواع سختی ها و مشکلات روبرو می شود که به یقین، داشتن همسری خوب و آگاه، کمک شایانی به حل آن ها می نماید.
از آن جا که طرفین دارای تفکّرات و ذهنیات متفاوتی هستند که نمی توان آن ها را نادیده گرفت، باید برای رسیدن به تفاهم، به اصول مشترکی تکیه نمود. بهترین و پایدارترین اصول، تعالیم تربیتی اسلام است که با تمسک به آن، اختلاف نظرها رفع گردیده و صلح و دوستی کانون زندگی را فرا می گیرد.
یکی از اساسی ترین مسایل خانوادگی، رسیدگی به وضع اقتصادی آن است که بر مرد واجب است در حد متعارف و معمول، وسایل رفاه و آسایش زندگی را فراهم آورد.[2] در این راستا، به ویژه در زمانی که جامعه دچار بحران اقتصادی و تورم می باشد، آموزه های دینی در پایداری خانواده نقش مهمی را ایفا می نمایند که از آن جمله زهد و ساده زیستی است.
اگر نظری به اختلافات میان زن و شوهر بیندازیم که گرمی و طراوت زندگی را هدف قرار گرفته و چه بسا سبب از هم پاشیدن آن شده اند، مسایل اقتصادی و فشارهای مادی جای زیادی را به خود اختصاص داده است. بسیاری از مشکلات اقتصادی در خانواده از دلبستگی های مادی و فریفتگی به تجملات نشأت می گیرد که سبب زیاده جویی و اسراف گشته و بار سنگینی بر نظام اقتصادی خانواده وارد می نماید.
چه بسیار اختلافاتی که از تجملات و دکوراسیون منزل، مُبل و انواع لباس و زیور آلات و ... سرچشمه گرفته و آینده فرزندان را به خطر افکنده است. ریشه این قبیل اختلافات در "فقدان زهد در زندگی" است.
زهد اسلامی به معنای ترک دنیا و نعمت های آن و تحمل محرومیت های مادی نیست، زیرا اسلام بهره مندی از امور مادی را مردود نمی شناسد و رهبانیت مسیحی[3] و جهالت صوفیه[4] را قبول ندارد.
همان طور که خداوند می فرماید: ای پیامبر، بگو چه کسی زیورها و غذاهای پاکیزه را که خدا برای بشر آورده حرام کرده است؟[5]
اسلام می گوید دنیا و زیبایی های آن نباید هدف زندگی تلقی شود. دستورات دینی برای آن است که همه تلاش و آرزوهای ما برای رسیدن به دنیا نباشد و کمال و خوشبختی خویش را در بهره مندی از امور مادی ندانیم;[6] از این جاست که نقش زهد در زندگی روشن می شود.
اگر زن و شوهر در عین برخورداری از نعمت های مادی و رفاه نسبی، خوشبختی را در فضایل اخلاقی و بی نیازی روح بدانند، دیگر برای کوچک ترین مسأیل مادی کارشان به بحث و مشاجره و اختلاف نمی کشد.
آری، کسی که مقدار خوشبختی و سعادت را به مقدار بهره مندی خویش در رفاه مادی مرتبط می داند و دنیا هدف زندگی او قرار می گیرد، اسیر زرق و برق مادیات شده و چشم و هم چشمی، رقابت در تجملات، مدگرایی در پوشاک و دکوراسیون منزل از دغدغه های اصلی زندگی او می شود; زیرا در صورت محرومیت از این ظواهر فریبنده، سعادت خویش را در خطر می بیند و با وجود دلبستگی ها و علاقه مندی مفرط، رعایت وضعیت اقتصادی خانواده و به خطر افتادن آرامش و صفا را نادیده می گیرد. چه بسیار زندگی ها که با پرداختن به امور مادی به انحراف کشیده شده و مرد برای برآورده کردن خواسه های زن و فرزند، مجبور شده از راه های نامشروع کسب درآمد کرده و پاسخگوی امیال بی پایان آنان باشد.
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: تمام معنای زهد در دو جمله از قرآن نهفته است، خدا در قرآن بیان فرمود: برای این که بر آن چه از مادیات دنیا از شما قوت می گردد متأسف نشوید و به آن چه به شما می رسد شاد نگردید. هرکس بر گذشته اندوه نخورد و بر آینده شادمان نشود بر هر دو جانب زهد دست یافته است.[7]
مشکل اساسی بسیاری از افراد در همین است که برخلاف دستور حیات بخش قرآن، در محرومیت های مادی متأسف و نگران می شوند و خود را دور از سعادت یافته و شادی و خوشبختی را در داشتن آن ها می دانند.
هنگامی که دنیاپرستی در جامعه رواج پیدا کند، خودکامگان سودپرست به بهانه آزادی برای ایجاد کالاهای تجمّلی که تنها برای اشباع هوسرانی ها به درد می خورد، با ایجاد تقاضاهای مصنوعی دست به انواع گوناگون از تبلیغات و عرضه آن ها می زنند و به سودجویی خویش ادامه می دهند و امنیت و سلامت جامعه و خانواده را به خطر می اندازد.
اما در سایه زهد و ساده زیستی، ظواهر فریبنده دنیا رنگ می بازد و شخص می تواند با درک بیشتری، خویش را با واقعیت زندگی وفق داده و در شرایط سخت و دشوار هم با دلی شاد و امیدوار، به زندگی بپردازد و به راحتی از تجملات چشم پوشی نماید و در محیط خانواده با همدلی و همکاری در جهت سعادت و خوشبختی حقیقی گام برداشته و با پیشه ساختن قناعت[8] و دوری گزیدن از اسراف[9] زندگی خوبی را دنبال نماید.
از این جا نقش زهد و ساده زیستی در تربیت فرزندان روشن می گردد، زیرا مادر و پدری که فلسفه زهد را درک نکرده، در مالیات غرق گشته و سعادت خویش را در برخورداری هرچه بیشتر از آن می دانند، در تربیت فرزندان نیز سعی می کنند که همین نوع خوشبختی را برای فرزندانشان تحصیل کنند و تا جایی که می توانند انواع وسایل رفاه را برایشان مهیا ساخته و به قول خودشان نگذارند گرد محرومیت و نداری بر سر و رویشان بنشیند. چنین فرزندانی، لوس و زود رنج و حساس و بی مسؤولیت بار می آیند; زیرا ساختار شخصیت هر فرد در کودکی تعیین می شود و در آن زمان است که باید به نحو صحیح تربیت شود.[10]
آری، فرزندی که هرچه درخواست می نماید، برایش تهیه می کنند و در اختیارش می گذارند، در مسیر رشد و زندگی، در مقابل مشکلات کوچک هم تاب مقاومت و ایستادگی ندارد; زیرا در زندگی روزمره، همیشه اتفاقات، مطابق خواست و میل انسان روی نمی دهند.
بدین ترتیب، فرزندی که هیچ گاه طعم محرومیت را نچشیده و همیشه در طول کودکی به خواسته های خویش رسیده است، در زندگی فردی و اجتماعی نیز بر همین قاعده پیش می رود، ولی از آن جا که در جریان واقعی زندگی، کارها مطابق با خواسته های شخصی رخ نمی دهد، تحمل را از دست داده شکست می خورد یا برای رسیدن به چیزهای که همیشه در اختیار داشته، راه انحراف را در پیش می گیرد و از مسیر درست خارج می شود.
اما اگر ساده زیستی در زندگی و محیط خانواده حاکم باشد و فرزند از ابتدای رشد و شکوفایی خویش مفاهیم دیگری از قبیل ایثار، اخلاق و معنویات را درک نماید و سعادت را در دنیا و نعمت های آن نداند، با دیدی باز و روشن پا به عرصه اجتماع می گذارد و با واقعیات زندگی بهتر روبرو می شود.

ادامه مطلب...

اثرات مُخرب موسیقی

تعریف موسیقی: کلمه ای است یونانی که با کمی تغییرات وارد لغت عرب شده است و به فن و ترکیبات صداها به نحوی که به گوش خوشایند باشد. برخی گفته اند: «ان الموسیقی تعنی الغناء» یعنی موسیقی همان غنا است که موسیقی مربوط به آهنگ است و غنا مربوط به خواندن است.[1] به خاطر این تعریف غنا باید تعریف شود تا مطلب روشن شود.[2]
غنا به معنای عام: به صوتی گفته می شود که قوای شهوانی را در انسان تحریک می نماید و زمینه طغیان نفس و وسوسه شیطان را فراهم می آورد به گونه ای که گاهی انسان درآن حال احساس می کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسی و... نیز باشد کاملاً مناسب است.
این قسم غنا حرام است و مذمت شده است که ادامه بحث به ضررهای دنیوی و اخروی آن می پردازیم.
غنا به معنای خاص: صدای زیبا و خوشی است که مفسده انگیز نباشد و متناسب با مجالس فسق و فجور نگردد این قسم حلال است خواندن قرآن، مراثی، مداحی، اذان و... از این قسم است. این نوع برخلاف نوع اول موجب آرامش روح، تعادل اعصاب، نشاط، تقویت اراده و... می گردد.
حرمت موسیقی از طریق برخی آیات: در آیه 6 سوره لقمان از لَهو الحدیث تعبیر به غنا کرده اند. و دلیل بر حرمت آن آخر آیه است که می فرماید: «عذاب مهین» یعنی عذابی خوارکننده در انتظار او است. غنا لهوی خود حرام است و کسی که به خاطر این کار مزد و پولی دریافت کند آن مزد و یا پول حرام است.
امام صادق در روایتی فرمودند: چیزی که برای خوانندگی گرفته می شود حرام است البته روایت در مورد زن مغنیه است.[3]
برخی از عواقب دنیوی موسیقی از احادیث:[4]
1. بی تفاوت شدن نسبت به ناموس:
امام صادق فرمودند: زمانی که در خانة کسی به وسیلة موسیقی زنان و مردان گرد هم آیند شیطان نَفَسی شیطانی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد.
2. مرگ ناگهانی و قبول نشدن دعا:
امام صادق فرمودند: خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و معصیت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند.
3. نفاق: امام صادق ـ علیه‎ السلام ـ فرمودند: نواختن موسیقی نفاق را در دل می رویاند همان طوری که آب سبزه را می رویاند.
4. رفتن برکت: حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: فرشتگان به خانه ای که شراب و وسائل موسیقی و قمار در آن باشد وارد نمی شوند. دعای اهل خانه مستجاب نمی گردد خیره برکت هم از آنها می رود.
برخی از عواقب اخروی: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: کسی که اهل غنا و موسیقی است از قبرش بیرون می آید در حالی که نابینا و گنگ و کر خواهد بود.
ضررهای موسیقی از دیدگاه برخی دانشمندان جهان:[5]
1. یکی از دانشمندان اسلامی: علامه محمدتقی جعفری (ره) در تحقیقی که به عمل آورده اند فرموده اند که موسیقی ضررهای زیادی دارد از جمله ایجاد عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، مرض مانی (نوعی جنون است) کوتاهی عمر، ضعف اعصاب، بیماری فشار خون، عامل فحشاء، هیجان، سلب اراده، سلب غیرت، عامل جنایت، تهییج عشق. شکست عمر و جوانمرگی، افسردگی و خمودگی.
2. یکی از دانشمندان غربی:[6]
دکتر ولف آدلر: موسیقی علاوه بر اینکه سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از طبیعی آن سخت خسته می کند. عمل ارتعاش صوتی که در موسیقی انجام می شود تولید تعرض خارج از حد طبیعی در جلد می نماید که بسیار مضر است.
کانت: موسیقی اگر از همه هنرها مطبوعتر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنرها پست تر است.
دکتر اوریزن اسوت مارون:[7]
هیجان بزرگترین عامل سکته های قلبی است هنرمندان اغلب به علت سکتة قلبی درگذشته اند پس هیجان که محصول موسیقی است چقدر خطرناک است.
پی نوشت:
[1] . بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 349.
[2] . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج 17، ص 23، انتشارات 1370، نشر دارالکتب الاسلامیه.
[3] . شیخ عباس قمی، سفینة البحار، نشر دارالاسوه، چاپ دوم، 1416، ج 2، ص 338.
[4] . کلینی، اصول کافی، نشر انتشارات اسوه، چاپ اعتماد،1372، ج 6، ص 432.
[5] . بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 356.
[6] . همان، ص 356.
[7] . همان، ص 356.


راه مبارزه با خشم

گر خشم در اختیار انسان باشد سِلاحی مفید و سودمند است که تنها سینه دشمن را میشکافد. اما اگر انسان در اختیار خشم قرار گیرد چون «تیغ در کف زنگی مست است» که موجب زیان خواهد شد. اگر خشم به طور متعادل به کار گرفته نشود، موجب خواری و هلاکت میشود بنابراین خشم و غضب مذموم است که در حد افراط و خارج از اختیار انسان باشد و برای درمان آن میتوان از راههای زیر کمک گرفت: 1ـ دلیل و منشأ خشم را شناخت و اقدام به رفع آن نمود.
2ـ روایاتی را که در مذمت خشم آمده، مطالعه کرد.
3ـ احادیثی را که در ستایش و ثواب کظم غیظ وارد شده مطالعه نمود. برای نمونه پیامبر اکرم(ص) میفرماید: هر که غضب خود را از مردم باز دارد، خداوند روز قیامت عذاب خود را از او باز میدارد. 4ـ فواید حلم و صبر را یادآور شد.
5ـ باید دانست که هر چه در جهان واقع میشود همه طبق قضا و قدر الهی و به خواست خدا صورت میگیرد و هرچه را خدا برای بنده مقرر کرده به خیر و صلاح اوست. چه بسا گاهی خیر و صلاح در اموری باشد که به ظاهر سخت جلوه میکنند. بنابراین خشم در برابر ناملایمات بیمعنا خواهد بود.
6ـ دوری از هم نشینی و مصاحبت با افراد خشمگین که دائماً در صدد انتقام و تشفّی غیظ خود میباشند.
 7ـ افرادی که دلی بیمار دارند، یعنی از فضایل اخلاقی دور میباشند زودتر به خشم میآیند بنابراین باید در کسب فضایل اخلاقی و بصیرت کافی، سعی نمود.
8ـ همیشه به یاد داشته باشیم که قدرت خدا بر ما قویتر از قدرت ما بر فردی است که بر او غضب میکنیم و ما در برابر قدرت خدا بسیار ضعیف هستیم پس باید از این که مورد خشم خدا در دنیا و آخرت واقع شویم بر حذر باشیم. در آخر به حدیثی از پیامبر اکرم(ص) دربارة مبارزه با خشم، اشاره میکنیم. حضرت میفرمایند: هرگاه یکی از شما دچار خشم شد، اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، بخوابد و اگر خشم او فرو ننشست، با آب سرد وضو گرفته و یا بدن را شستشو دهد که آتش را جز آب خاموش نمیکند.

داروی چشم چرانی

   1- خداباورى:

اعتقاد به خدا و یقین داشتن به این که انسان در محضر خدا است و خدا ناظر بر تمام احوال و درون آدمى است، به انسان کمک مى‏کند نگاه خود را کنترل نماید. امام صادق(ع) مى‏فرماید: «فروبستن چشم از گناه میسّر نیست مگر این که انسان عظمت و جلال پروردگار را در قلبش مشاهده کرده باشد».

از امام على(ع) سؤال شد: توانایى بر کنترل چشم چگونه حاصل مى‏شود؟ حضرت فرمود: «این که خود را تحت قلمرو سلطان آگاه از همه مسائل بدانى و تسلیم او باشى».

2- توجه به آثار فروبستن چشم:

اگر انسان بداند کنترل نگاه چه آثار و برکاتى دارد، قطعاً بر ادامه آن تشویق خواهد شد. آثار و فوائدى که بر چشم پوشى مترتب است، عبارتند از:

الف) راحتى دل: کسى که چشمش را فرو بندد، دلش را آرام کرده است.

با چشم چرانى انسان احساس آرامش نمى‏کند، زیرا احساسات و غرایز شهوانى تمام ناشدنى و سیرى‏ناپذیر است و نفس اماره انسان را به بدى و زشتى هر چه بیشتر وادار مى‏کند.

امام على(ع) مى‏فرماید: «کسى که چشم فرو بندد، دلش را صفا داده است».

ب) کشف حقایق: رسول اکرم(ص) مى‏فرماید: «چشمتان را فرو بندد تا عجائبى را ببینید».

ج) شیرینى عبادت را حس کردن: پیامبر اسلام(ص) مى‏فرماید: «مسلمانى چشم خود را از زن نامحرم فرو نمى‏بندد مگر آن که خداوند شیرینى عبادتش را در دل او ایجاد مى‏کند».

د) تزویج حور العین: امام صادق(ع) مى‏فرماید: «کسى که نگاهش به زن نامحرمى بیفتد، پس چشمش را به سوى آسمان افکند و یا نگاهش را فرو بندد، خداوند حورالعین را به ازدواج او در مى‏آورد».

3- توجه به عواقب چشم چرانى:

کسى که بداند چشم چرانى چه پیامدهاى ناگوارى دارد، قطعاً به ضرر خود اقدام نخواهد کرد و نگاهش را کنتزل خواهد کرد. رسول اکرم(ص) مى‏فرماید: «کسى که چشمش را از حرام پر کند، خداوند روز قیامت چشمش را از آتش پر خواهد کرد، مگر آن که توبه کند و برگردد».

در روایت دیگر مى‏فرماید: «نگاه تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است».

حضرت مسیح فرمود: «از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت و رشد دهنده فسق است».

4- طرد افکار شیطانى:

براى کنترل نگاه، باید اندیشه را از نفوذ افکار شیطانى دور نگه داشت، زیرا گام نخست در انحراف، فکر کردن درباره آن است. امام على(ع) مى‏فرماید: «کسى که در اطراف گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن گناه کشیده خواهد شد».

5- پرهیز از عوامل تحریک زا:

تخیّلات تحریک کننده، رفت و آمد در جاهایى که نامحرم است، گفت و گو با نامحرم، دیدن فیلم‏ها و عکس‏هاى مبتدل، زمینه را براى چشم چرانى فراهم مى‏کند.

6- دقت در دوست یابى:

بررسى‏ها نشان مى‏دهد که نوجوانان، اوّلین قدم‏هاى انحراف و تباهى را به کمک دوستان ناباب برداشته، سپس در سراشیبى سقوط قرار گرفته‏اند. آلودگى و انحراف، به سرعت از طریق دوستان نا اهل به افراد پاک و سالم سرایت مى‏کند و چشم چرانى از این قاعده مستثنا نیست.

امام على(ع) مى‏فرماید: «از معاشرت با مردم فاسد بپرهیز که طبیعت تو، ناخودآگاه ناپاکى را از طبع آن‏ها سرقت مى‏کند».

7- ازدواج:

یکى از راه‏هاى مؤثر در کنترل نگاه، ارضاى صحیح غریزه جنسى از طریق ازدواج است. رسول خدا(ص) مى‏فرماید: «اى گروه جوانان! هر یک از شما که قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام کند، زیرا این بهترین وسیله است که چشم را از نگاه‏هاى آلوده و عورت را از بى عفّتى محافظت مى‏کند».

8- تقویت اراده:

چشم چرانى اگر به صورت عادت در آمده باشد، همچون خصایص طبیعى و ذاتى، دامنه دار و پر نفوذ مى‏گردد و به منزله طبیعت دوم در مى‏آید. در این حال رهایى از این عادت ناپسند، نیاز به تصمیم و عزمى راسخ دارد. آن چه در شروع کار مهمّ است، خواستن و انگیزه داشتن است. براى مبارزه با چشم چرانى باید دو کار انجام گیرد:

الف) به خواسته نفس پاسخ مثبت داده نشود،

ب) عادت پسندیده‏اى جایگزین گردد و خود را به کارهاى پسندیده مانند مطالعه کتاب و ورزش مشغول سازد.

 ج)هر روزدر ساعت خاصی مثلا ساعت دوازده تا دوازده وپنج دقیقه خود را مقید به انجام عملی (فکر،خواندن دعا و....) کند که همان تقویت اراده است